خاطرات نماز

ساخت وبلاگ
عبدالله بن مسعود می‌گوید: در اولین مرتبه كه از جریان امر رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آگاه شدم، هنگامی بود كه به همراه عموهایم با چند تن دیگر از قوم خود به قصد خرید اجناس وارد شهر مكه شدیم. و از جمله اجناسی كه در نظر داشتیم آن را تهیه كنیم عطر بود و ما را برای تحصیل این متاع به سوی عباس بن عبدالمطلّب راهنمایی كردند.ما به جانب عباس رهسپار شدیم و او در نزدیكی چاه زمزم در نزدیكی خانه كعبه نشسته بود و ما هم پهلوی او نشستیم. در این هنگام مردی از درب صفا داخل مسجد شد كه رنگ او سفید متمایل به قرمزی بود، موی سرش تا وسط گوش كشیده شده و پیچیده مانند بود، دما خاطرات نماز...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات نماز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : namaz211o بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 28 مرداد 1400 ساعت: 7:40

يك ماه از عمليات سخت و طاقت فرساى والفجر 8 مى گذشت . يك روز ساعتى از غروب گذشته ، جواد آقا آب از سر و رويش مى چكيد كه آمد پشت خاكريز. بى سيم چى او در حال نماز بود. گفت : ناصر جان ! اگر صداى بى سيم در آمد، جوابش را بده تا من نماز بگذارم .- چشم آقا جواد!نماز مغرب را به علت كوتاه بودن خاكريز نشسته خواند. من كنارش ‍ نشسته بودم و گوش به بى سيم داشتم . نماز عشاء را خواست شروع كند كه صداى بى سيم در آمد.گفت : ناصر جوابش را بده .و بعد خودش تكبيرة الاحرام را گفت . دو سه قدم بيشتر به طرف بى سيم برنداشته بودم كه ناگهان خمپاره اى وسط ما فرود آمد.و موج انفجارش مرا به گوشه اى پرت كر خاطرات نماز...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات نماز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : namaz211o بازدید : 51 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 14:57

              عملیات والفجر دو بود. منطقه‌ای بودیم كه قبلاً عراقی‌ها در آن مستقر بودند. و ما آنها را از آنجا بیرون كرده بودیم. به همین دلیل موقعیت منطقه كاملاً دستشان بود. توی سنگر بسیار كوچكی بودیم سه نفری به سختی در آن جا گرفته بودیم. زمانی كه پاتك دشمن شروع شد، به علت آتش شدیدشان دیگر نتوانستیم بیرون بیاییم. (شهید مسعود پتراكو) از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت هم با ما بود. خمپاره‌ها تا جلوی سنگر می‌خوردند و حتی گاهی تركش‌هایشان تا داخل سنگر می‌آمد. به خاطر سقف كوتاه سنگر حتی نمی‌توانستیم بایستیم. ظهر شده بود و آتش دشمن هنوز سنگین می‌بارید. در ا خاطرات نماز...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات نماز دنبال می کنید

برچسب : سنگر کوچک من, نویسنده : namaz211o بازدید : 14 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 14:57

يكى از اسراء نمازش كه تمام شد، سربازان عراقى صدايش كرد و گفت : - شماها از نماز خواندن خسته نمى شويد؟ هميشه مى بينم چند نفر در حال نماز هستيد، حتى شب ها و نيمه شب ها، شما خواب نداريد؟ آن برادر با آرامش رو به سرباز عراقى كرد و جواب داد: ما به خاطر همين نماز اينجا اسير شده ايم . نماز همه چيز ماست . نماز نور چشم ماست.
خاطرات نماز...
ما را در سایت خاطرات نماز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : namaz211o بازدید : 50 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 14:57

با وجود آن که حضرت امام نسبت به امور عبادی و نمازهای واجب و مستحب اهتمام فراوان و جدی و عمیق داشت از این که به این عنوان شهرتی بیاید پرهیز داشت و یک بار شخصی به نام علیرضا آقاخانی که برادر شهید امیرحسین آقا خانی بود طی نامه ای خطاب به امام نوشت: رسم است بزرگ تر به کوچک ترهدیه می دهد و نیز چنین مرسوم می باشد که جواب هدیه را با هدیه می دهند. این فرزند کوچک به طمع آن که از پدر بزرگوار خود هدیه ای دریافت کند هدیه ای ناقابل خدمت پدر عزیز خود فرستاده است ان شاءالله مورد قبول واقع شود، اگر میل آن پدر مهربان بر آن قرار گرفت که فرزندکوچک خود را مورد رحمت و تفقد خاطرات نماز...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات نماز دنبال می کنید

برچسب : حرمت مسجد,هتک حرمت مسجد الاقصی,حفظ حرمت مسجد,حديث حرمت مسجد, نویسنده : namaz211o بازدید : 16 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 14:57

حضرت امام خمینی در کتاب «کشف اسرار» که در سنین جوانی ومقارن با نخستین سال های حکومت استبدادی محمدرضا شاه نوشتنداشاره کوتاهی به مساله نماز جمعه کردند ولی در کتاب تحریرالوسیله که در زمان تبعید به ترکیه تالیف فرمودند به طورمشروح پیرامون آن مسائلی را ذکر کردند. ایشان در پیامی به مناسبت عید فطر سال 1358 شمسی فرموده اند: «... اسلام دین سیاست است، دینی است که در احکام آن سیاست به وضوح دیده می شود، هر روز اجتماعات در تمام مساجد کشورهای اسلامی از شهرستان ها گرفته تا دهات و قراء و قصبات چند مرتبه برپامی شود تا این که مسلمین از احوال خودشان و حال مستضعفین اطلا خاطرات نماز...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات نماز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : namaz211o بازدید : 33 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 14:57

  امروز روز دلگیری دلم غرق غم و غصه هوا هم مثل چشمم سرخ بود و خیس و بارانی منو و دل تنگی و غربت دلی غرق پریشانی نمی دانستم از کی آمدم بیرون کجا هستم نمی شد پیش این مردم نشست و درد دل کرد نمی شد قفل غمها را شکست و درد دل کرد که نا گه آمد از نزدیکی ام آوای زیبای دل انگیزی که گویی بند بر این رشته های پاره میزد تو گویی که خدا از عرش بهر هر کسی که گشته آواره میزد و یا از بهر هر بیچاره ای میزد نمی دانستم از کی آمدم بیرون کجا هستم دلم پر غم که ناگه دیدم آنجا را ز بس که غرق غم بودم نفهمیدم چگونه نزدیک حرم بودم و نزدیک اذان بود و آوای دل انگیزی که گویی حق از خاطرات نماز...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات نماز دنبال می کنید

برچسب : دل نوشته ای به امام رضا علیه السلام,دل نوشته ای برای امام رضا(ع), نویسنده : namaz211o بازدید : 27 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 14:57